درباره ما آمار وبلاگ
دیگر امکانات | منبع:باشگاه انديشه آرايش كنوني نيروهاي جهان و رهيافت آنها براي فتح ميدان نبرد اقتصادي، جهان را در آستانه ايجاد بلوكهاي اقتصادي قرار داده است. دنيا در عصر فراصنعتي، جوامعي با خصوصياتي متفاوت را در بر گرفته است; دسته اول گروه كوچكي هستند كه سرگرم زورآزمايي صنعتي، پويشهاي نوين پيشرفت و دگرگونيهاي پرشتاب اقتصاد بوده و مردمانشان با خيالي آسوده و آرامش دروني (لااقل در ظاهر) به دنبال رفاه و هرچه بهتر زندگي كردن خود و فرزاندانشان هستند، اين جوامع را عموماً با كلماتي چون توسعه يافته، پيشرفته، مدرن، نوگرا، متكامل، صنعتي شده و ثروتمند ميشناسند. مربوط به موضوع : اقتصاد وتوسعه برچسب ها :
مقدمه از ساليان بسيار دور, با افزايش سطح دانش و فهم بشر, كيفيت و وضعيت زندگي او همواره در حال بهبود و ارتقا بوده است. بعد از انقلاب فرهنگي-اجتماعي اروپا (رنسانس) و متعاقب آن انقلاب صنعتي, موج پيشرفتهاي شتابان كشورهاي غربي آغاز گرديد. تنها كشور آسيايي كه تا حدي با جريان رشد قرنهاي نوزده و اوايل قرن بيستم ميلادي غرب همراه گرديد كشور ژاپن بود. بعد از رنسانس كه انقلابي فكري در اروپا رخ داد, پتانسيلهاي فراوان اين ملل, شكوفا و متجلي گرديد اما متاسفانه در همين دوران, كشورهاي شرقي روند روبهرشدي را تجربه نكرده و بعضاً سيري نزولي طي نمودند. البته بعضاً حركتهاي مقطعي و موردي در اين كشورها صورت گرفت اما از آنجاييكه با كليت جامعه و فرهنگ عمومي تناسب كافي را نداشت و مورد حمايت واقع نگرديد, به سرعت مزمحل گرديد. محمدتقيخان اميركبير در ايران, نمونهاي از اين دست است. توسعه اقتصادي چيستبايد ببن دو مفهوم ”رشد اقتصادي“ و ”توسعه اقتصادي“ تمايز قايل شد. رشد اقتصادي, مفهومي كمي است در حاليكه توسعه اقتصادي, مفهومي كيفي است. ”رشد اقتصادي“ به تعبير ساده عبارتست از افزايش توليد (كشور) در يك سال خاص در مقايسه با مقدار آن در سال پايه. در سطح كلان, افزايش توليد ناخالص ملي (GNP) يا توليد ناخالص داخلي (GDP) در سال موردنياز به نسبت مقدار آن در يك سال پايه, رشد اقتصادي محسوب ميشود كه بايد براي دستيابي به عدد رشد واقعي, تغيير قيمتها (بخاطر تورم) و استهلاك تجهيزات و كالاهاي سرمايهاي را نيز از آن كسر نمود
شاخصهاي توسعه اقتصادياز جمله شاخصهاي توسعه اقتصادي يا سطح توسعهيافتگي ميتوان اين موارد را برشمرد مكاتب مختلف توسعه اقتصادياز قرن هجدهم و با رشد سريع صنايع در غرب, اولين انديشههاي اقتصادي ظهور نمود. اين انديشهها, در پي تئوريزهكردن رشد درحالظهور, علل و عوامل, راهكارهاي هدايت و راهبري, و بررسي پيامدهاي ممكن بود. از جمله مكاتب پايه در توسعه اقتصادي ميتوان به اين موارد اشاره كرد نظريه آدام اسميتاسميت يكي از مشهورترين اقتصاددانان خوشبين كلاسيك است كه از او به عنوان ”پدر علم اقتصاد“ نام برده ميشود. اسميت و ديگر اقتصاددانان كلاسيك (همچون ريكاردو و مالتوس), ”زمين“, ”كار“ و ”سرمايه“ را عوامل توليد ميدانستند. مفاهيم دست نامرئيِ ”تقسيم كار“, ”انباشت سرمايه“ و ”گسترش بازار“, اسكلت نظريه وي را در توسعه اقتصادي تشكيل ميدهند. تعبير ”دستهاي نامرئي“ آدام اسميت را ميتوان, به طور ساده, نيروهايي دانست كه عرضه و تقاضا را در بازار شكل ميدهند, يعني خواستها و مطلوبهاي مصرفكنندگان كالاها و خدمات (از يك طرف) و تعقيب منافع خصوصي توسط توليدكنندگان آنان (از طرف ديگر), كه در مجموع سطوح توليد و قيمتها را به سمت تعادل سوق ميدهند. او معتقد بود ”سيستم مبتني بر بازارِ سرمايهداريِ رقابتي“ منافع همه طرفها را تامين ميكند. آدام اسميت اولويتهاي سرمايهگذاري را در كشاورزي, صنعت و تجارت ميدانست, چون او معتقد بود به دليل نياز فزايندهاي كه براي مواد غذايي وجود دارد كمبود آن (و تاثيرش بر دستمزدها) ميتواند مانع توسعه شود. تئوري توسعه اقتصادي اسميت, يك نظريه گذار از فئوداليسم به صنعتيشدن است.
نظريه مالتوسشهرت مالتوس بيشتر به نظريه جمعيتي وي مربوط ميشود حال آنكه وي در مورد مسايل اقتصادي مانند اشباع بازار و بحرانهاي اقتصادي نيز داراي نظريات دقيقي است. در اينجا به صورت گذرا هر دو را بيان ميكنيم: نظريه ريكاردوريكاردو با پذيرش نظريه جمعيتي مالتوس, به توسعه مكتب كلاسيك بنيانگذاريشده توسط اسميت پرداخت. درحاليكه اسميت روي مساله ”توليد“ تاكيد ميورزيد, ريكاردو بر مبحث ”توزيع درآمد“ متمركز گرديد و بعداً نئوكلاسيكها (شاگردان وي) بر ”كارآيي“ متمركز شدند. دو نظريه معروف او, ”قانون بازده نزولي“ و ”مزيت نسبي“ است: از ديدگاه ريكاردو, افزايش بهرهوري كشاورزي (در مقايسه با صنعت), پايه اساسي رشد اقتصادي است. او اعتقاد داشت در بلندمدت با پيشرفت فناوري, بهرهوري زمينهاي كشاورزي افزايش مييابد. ريكاردو تعقيب سياست درهاي باز براي تجارت آزاد را براي پاييننگهداشتن سطح دستمزدهاي اسمي, توصيه نمود.
مدل رشد كلاسيكاز مجموع ديدگاههاي اقتصاددانان كلاسيكي كه گفتيم, مدل رشد اقتصادي كلاسيك سربرآورد. از ديدگاه آنان, توسعه اقتصادهاي سرمايهداري, مسابقهاي بود بين پيشرفت فناوري و رشد جمعيت, كه در آن براي مدتي, پيشرفت فناوري در راس قرار داشت اما روزي اين سرآمدي پايان خواهد يافت (و يا دچار ركود ميشود) و اقتصاد سير نزولي در پيش خواهد گرفت. پيشرفت فناوري, به نوبه خود, وابسته به انباشت سرمايه است كه بسترساز ماشينيشدن و تقسيم كار است. نرخ انباشت سرمايه نيز به سطح و روند تغيير سودها وابسته است. به طور خلاصه بايد گفت, پيشرفت واقعي (به مفهوم برخورداري از يك سطح زندگي بالاتر كه بهگونهاي پايدار و مستمر در طي زمان رشد نمايد) در اين مدل وجود ندارد. بلكه مدلهاي رشد ارايهشده توسط اين اقتصاددانان (كلاسيك), نويدبخش توقف پيشرفت اقتصادي اين كشورها در بلندمدت است, زماني كه ديگر درآمد سرانه, امكان رشد بيشتر را از دست خواهد داد. نظريه كارل ماركسماركس برخلاف اسميت, مالتوس و ريكاردو, سرمايهداري را غيرقابلتغيير نميدانست. او به سرمايهداري به عنوان يكي از شيوههاي توليدي كه با كمون اوليه شروع شد, سپس وارد مرحله بردهداري شد و پس از آن شيوه توليد فئوداليسم در جوامع حاكم گرديد, مينگريست. او معتقد بود سرمايهداري مرحله چهارم از شيوههاي توليدي رايج در جهان است كه نهايتاً فروميپاشد. اين فروپاشي بخاطر ركود نخواهد بود بلكه بهدلايل اجتماعي خواهد بود و نهايتاً جهان به يك مرحله نهايي به نام كمونيسم خواهد رسيد. عقيده او نقطه مقابل استوارت ميل محسوب ميشود چون او سرمايهداري را مرحله نهايي توسعه انساني ميدانست. ماركس قدرت توليدي سيستم سرمايهداري را مورد ستايش قرار ميدهد اما هزينه انساني توليد چنين ثروتي را (بخصوص توزيع شديداً يكجانبه آن را ) مورد انتقاد قرار ميداد. او بر اين باور بود كه ارزش افزوده توليد, فقط ناشي از كار طبقه كارگر (پرولتاريا) است درحاليكه سرمايهداران سهم غيرمتناسبي از درآمد را صرفاً بهخاطر تملك ابزار توليد به خود اختصاص ميدهند. ماركس هوشمندانه دريافت كه توزيع درآمد در جوامع سرمايهداري بسيار غيرمنصفانه و غيرعادلانه است. مدل رشد اقتصادي سرمايهداري ماركساز نظر ماركس هر يك از شيوههاي توليد (كمون اوليه, بردهداري و فئوداليسم, سرمايهداري, سوسياليسم و كمونيسم) داراي دو مشخصه عمده ”نيروهاي توليد“ و ”روابط توليد“ هستند. نيروهاي توليد مربوط به ساختار فني توليد (همچون سطح و نرخ تغيير فناوري, ابزارها و وسايل توليد, و منابع طبيعي) است درحاليكه روابط توليد به شيوههاي خاص روابط انسانها در جريان توليد مربوط ميشود. به عبارت ديگر, روابط توليدي به روابط اجتماعي ميان افراد بهويژه رابطه فرد با ابزار توليد گفته ميشود. نظريه شومپيترجوزف شومپيتر اعتقاد داشت ماشين سرمايهداري علاوه براينكه قادر است نرخهاي بالاي رشد اقتصادي توليد كند, بلكه ميتواند ضررهاي اجتماعي آن را نيز جبران نمايد. او قلباً از جامعه مدني سرمايهداري خالص, لذت ميبرد و آن را تاييد ميكرد. با اين وجود او نيز ركود و فروپاشي سرمايهداري را باور داشت. او تحليلش را اينگونه آغاز ميكند كه يك اقتصاد در تعادل ايستا قرار دارد و ويژگي آن يك ”جريان دوري“ است كه براي هميشه تكرار ميشود. در اين سيستم اقتصادي, هر بنگاه در تعادل رقابتي كامل قرار دارد كه هزينههاي آن دقيقاً معادل درآمدهاي آن است و سود صفر است. فرصتهاي سود وجود ندارد و خانوادهها نيز همچون يك بنگاه در چنين حالتي به سر ميبرند. اساس توسعه اقتصادي, قطع اين جريان دوري است كه به شكل يك ”نوآوري“ اتفاق ميافتد. نوآوري, ساخت ماشين و ابزار جديد را ضروري مينمايد. اين نوآوري از سه طريق اتفاق ميافتد: جايگزيني ماشينآلات و ابزارهاي غيرقابلاستفاده فعلي, انتظار كسب سودهاي انحصاري از يك زمينه جديد, توليد محصول جديدي كه مردم حاضر به كاهش پساندازهاي خود براي خريد آن كالا باشند. او خودش بر راه دوم تاكيد ميورزد. بعلاوه او به طور جدي بر لزوم وجود ”كارآفرينان“ تمركز ميكند و بيان ميدارد كه اين افراد با كشف فرصتهاي نوين, جريان عظيمي از سرمايهگذاريها و سودها را به راه مياندازند. مربوط به موضوع : اقتصاد وتوسعه برچسب ها :
مربوط به موضوع : اقتصاد وتوسعه برچسب ها : | موضوعات مطالب آرشیو مطالب |